سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : حسن لطفی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : غزل

علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم            دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم

قــبـل از آنی كــه بـرادر بـرسـد بـالـیـنش            پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم


به سـرش بـود بـیـایــد به سـرش ام بنـین            عوضش فاطمه آمد به سرش ریخت به هم

كِتـف ها را كـه تكان داد، حسیـن افتـاد و            دست بگذاشت به رویِ كمرش، ریخت به هم

خواست تا خیمه رساند، بغلش كرد، ولی            مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم

نـه فقط ضرب عمـود آمـد و ابـرو وا شد            خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم

تیـر بـود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید            تیر از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم

نقد و بررسی

بیت زیر علاوه بر اینکه ارتباط معنایی منطقی بین دو مصرع وجود ندارد در شأن اهل بیت هم نیست لذا حذف شد.



تا كه از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشك            كیـسویِ دختركِ منتظـرش، ریخت به هم



قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست ضمنا موضوع دو بیت بعدی نیز مستند و صحیح نیست لذا ابیات زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.



تیـر را با سرِ زانـوش كشیـد از چشـمش            حیف از آن چشم، كه مژگانِ ترش ریخت به هم



خواهرش خورد زمین، مادرِاصغر غش كرد            او كه افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم



بـه سـرِ نیـزه ز پهـلو سرش آویـزان بود            آه بـا سنگ زدند و گـذرش ریخت به هم



بیت زیر به جهت انطباق با مقاتل معتبر تغییر داده شد؛ ضمن عرض احترام به شاعرانی که اینگونه اشعاری میسرایند و دعا و آرزوی قبولی این طاعات آنها به درگاه حضرت سیدالشهدا ؛ به نظر ما اینگونه اشعار که بطور خیلی مکشوف و نامناسب مطالبی را مطرح می کنند مغایر توصیه های مراجع و علما مبنی بر پرهیز از خواند روضه های سخت و مکشوف است و توصیه میکنیم از خواندن آنها در مجالس خوداری شود



تیـر بـود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید            نیزه از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم